آلبر کامو میگه هر کس به اندازه ضربههایی که خورده، تنهاییشو محکم تر بغل کرده
عین واقعیته، من عمیقا تنهام و این انتخابمه!
چون تجربهی تلخی داشتم ، تجربهای که اونقدر عمیق بوده ضربه ش که هوس پاگذاشتن بیرون از این حصار تنهایی شاید هیچ وقت به سراغم نیاد
هیچ وقت
+ مامان بزرگ رو عمل کردن ،بیمارستانه، قبل عمل دیدمش، توو بخش icu بستری بود ولی بعد عمل نشده برم، بخاطر شرایط نامساعد شهر و بیمارستان که توو وضعیت قرمز هستیم باید مراعات کنیم ...
خدا خودش ختم به خیر کنه
+ این چند روز اخیر دو تا فیلم " سخنرانی پادشاه " و " حس ششم" رو دیدم، هردو فیلمهای جذاب و قشنگی بودن ، ..خیلی دلم میخواد زبان انگلیسیم اونقدر خوب بود که فیلم و کتابا رو زبان اصلی میدیدم و میخوندم ، ولی حیف!
+ هنوز دنیای سوفی رو تموم نکردم، فلسفه یه کم سنگین و عمیقه ولی بی نهایت جذابه
امروز که چند صفحه دیگشو میخوندم یه پاراگراف اونقدر دلنشین و عمیق بود و حرف برا گفتن داشت که یه لحظه ته دلم نشست چه حیفه تموم بشه خوندن این کتاب . ...
+ بهم گفتی بری تنها میمونی!
آخه تو میدونستی من چه حسی به تو دارم و نمیتونم با کسی باشم
تو درست گفتی
من تنهام ، تنها موندم ....
ولی راضیم!
رهام ...رَهای رها ....
خنثای خنثا
نه بسته ام به کس دل ، نه بسته کس به من دل....
هیچ حسی هیچ احساسی با من نیست
جز جرعههایی از دلتنگی ، ..دلتنگِ دخترکیَم که اشتیاقشو از دست داد ....
با یه قلب ساکت که فقط نگاه میکنه ، و امید و توکلی که به صاحب این قلب داره
برگشت از صفا سیتی